ســــــــلام
من دوبــــاره برگشــــتم...
راستـــش خیلی وقــــــتها میومدم سر میــزدم میرفتم ولــی امــروز دلـــم نیومد
آپ نکـــنم...امـــیدوارم دوستــام بآز بیـــان استقــبالم...فقط بــخاطر مخاطبای
وبـــم اومدم و بــس...دوستـــتون دارم
˙·٠•●ریـــبـــوار ●•٠·نزارکه سفره ی دلت پیش غریبه وابشه/این بغض نشکسته بایدسهم خودخدابشه...امضاء:رهگذر |
ســــــــلام من دوبــــاره برگشــــتم... راستـــش خیلی وقــــــتها میومدم سر میــزدم میرفتم ولــی امــروز دلـــم نیومد آپ نکـــنم...امـــیدوارم دوستــام بآز بیـــان استقــبالم...فقط بــخاطر مخاطبای وبـــم اومدم و بــس...دوستـــتون دارم مــــــرسی یه مدتـــی بامن بودین...خواننده های نازنینم ممکــــنه بازهم آپ کنم اما احتمالش خیلی کمه این وبلاگ دیگه آپ نمیشه....
+هروقت دوست داشتین به این وبلاگم سربزنید....فراموشم نکنید(راضیه) +همیشه هرخدانگهداری به معنای پایان نیست...شروعی دیگرمنتظرمن است... +به سلامتیه کسی که سیگارنمی کشه چون یه عمره داره از زندگی می کشه +خدایی دارم که می تواندمچم رابگیرداماهمیشه دستم را می گیرد... +مراقب خوبـی هاتون باشید +خـــــدایــم نگهدارت
هی لعنتی: آنقدر عکس هایت را بوسیده ام که اگر جای عکس هایت زیر پای مادرم را بوسیده بودم نیمی از بهشت بنامم بود...
مـــادر ... دوبـــخش دارد... مـــا هــرچه مــی کشیم از بخــش دوم است... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هــنوز باورنمــی کنم رفــته ای بانو مــن تـورا مــی بینم ؛در چــادری سیاه تــر از شــب!!! دل دیــوانه ام رفــتنت را بــاور ندارد؛ تــو نــرفته ای!!مــگر نه؟؟!!
شهادت یگانه بانــوی دوعــالم خانــم فاطمــه ی زهــرا(س)بــرهمه ی دوست داران ایشان تــسلیت بـــاد...
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند!
به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!
که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!
آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است
و دلی که می خندد و آشکار است
تو جـــواب اینهمه ضـــربه هایـــی که خـــوردم
فـــقط مـــی تــونم بـــگم:
دنـــیا که منو زده توهـــم بــزن..آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخ دنیااااااااااا هر روز که می گذره خیلی ها توی زندگی منوکمک می کنن,می خندونن,ناراحت می کنن و... خلاصه اینکه خیلی ها تو زندگی من جریان دارن که زندگیم بدون اونها جریان نداره!!! خسته شدم از اینکه نوشته های غمگین دیگران رو بزارم تو وبلاگم هیچ کدوم از اینها باروحیات من سازگار نیستن اما..................................... من امروز ناراحت تر از اونی هستم که بخوام با این حرفها و اهنگ های غمگین آروم بشم..امروز من عزیزترین کس زندگیمو از خودم رنجوندم!!! مامان...منو ببخش!!!
خدایا خودت کمکم کن...یامامانم منو ببخشه یامنو بکش و راحتم کن!!!
حرفی ندارمـــ.... از جُـــدایی مـــان بــرای هرکه گُفـــتم؛
حَـــق را به مَن داد...
اینهـــانِـــمی دانند,مَــن حَــق را نِــمی خواهَـــم!!!
حَــق که بَـــرای مَــن "تـــو"نِــمی شَوَد...
یه وقتایی دوست دارم چشماشو ازپشت بگیرم
وبگم:من کی ام؟
اما می ترسم طاقت اسم هایی رو که میاره نداشته باشم!!!
عَـجیب اَســت... دَریـــــا!!!هَــــمین کـــه غَــــرق مـــی شــــوی, پَس مـــی زَ نَــــد تــورا مــانند آدمهـــــا...
وقتــــی تحقیرشدم باصــداے بلندخندیدم همه مــن را باجنبه خواندند.
اماهیچ کس نفهمیدبلندخندیدم تاصــداے شکستن قلبم رانشنوند!!!!
باتوجه به حادثه ای که چند روز پیش برای دانش اموزان دبیرستان دخترانه بروجن اتفاق افتاد این پست رو میزارم تا بگم: باد خزان پاييز،گلهاي گلستان تعليم وتربيت را چه نابهنگام پژمرد.. .وچه غم انگيز است فقدان دختران معصوم و بي الايش.... شادي روحشان صلوات... این هم تصویری از این عزیزان قبل از حرکت به سمت اهواز... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ادامه مطلب نـــــــــشستم پای مشروب... گفتند بخور؛وبگو به سلامتی اونـــــی که دوستش دارم!!! پیکو به لبم نزدیک کردم ولــــــــی نخورده گفتم: به سلامتیه اونی که ازشــــ جون میگیرم!!! گفتند چرانخوردی؟؟؟ گفتم:مــــن سلامتیه اونو تو پاکی میخوام نه تو مستی...
کودکی که می داند؛ دستان پیله بسته ی پــــدرش؛ گریه های مکرر مــادرش؛ تن فروشی خواهـــرش ازبی پولیست؛ چگونه درانشایش بنویسد:"عـــلم"بهتراز"ثروت"است؟ او "رفت". قصـه ام کـوتـاه بـود بـه سـر رسیـد، کـلاغ جـان تـو هـم بـرو شـایـد جـایـی دیگـر قصـه ای زیـبـا منتظ ـرت باشـد... به سلامتیه اون پسری که 10 سالش بود باباش زد توگوشش هیچی نگفت 20 سالش شد باباش زد توگوشش هیچی نگفت
30 سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه باباش گفت چرا گریه میکنی ؟
گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید... به سلامتي كسايي كه خيلي وقت بريدن ديگه نه
نازميكشن
نه انتظارميكشن نه اه ميكشن نه دردميكشن فقط از
همه چی دست ميكشن وميرن... حقيقت دارد! كافيست چمدانهايت را ببندي تا حاضر شوند، همه براي از ياد بردنت! آنكه بيشتر دوستت دارد،بيشتر! چقدر خنده دار است . . شناسنامه ام را می گویم،امروز نگاهش میکردم... صفحه وفاتش سفید است . . .!!! با اینکه سالهاست من مرده ام . . !!!!!
همیشه هم قافیه بودند…سیب و فریب… حتی زمانی که هیچ کس شعری نگفته بود… و حالا که همه شعر میگویید، همه با هم میگوییم: سیـــب… و دوربین های عکاسی را فـــ ـریـ ـب میدهیم… تا پنهان کنیم آن اندوه موروثی را پشت این لبخند مصنوعـ ـی به سلامتی دلامون که تنگ کسایی میشن که اصلا نمیدونن دل چیه... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اينــــايي کــه با هــــدفــون تــــو گــوش ميــرن بــخــوابــن
ايــنا رويــايــي براشــون نمــونــده
که قبــلِ خــواب بهــش فکــر کــنن ايــنــا . . . تنهــــان ...! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روز گارم را سیاه کرده اند...!!میگویندشب است...!!
یک جایی می رسد آدمی دست به خودکشـــی می زند، نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه! قیـــد احســـاسش را مـــی زنـد...
اسم قاشق رو گذاشتن قطار،هواپیما،کشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم ،یادت هست مادر؟ می گفتی بخور تا بزرگ بشی قوی بشی... من عادت کردم که هر چیزی را بدون این که دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغض های ترکیده ام...
ارزو میکنمـــ بــه انـــدازه تمـــام اشـــکای اینـــ شبـــام
به سلامتی هر کی امشب تنهاست میتونسته مثل طرفش امشب و با خیلیها باشه اما قیمت و شخصیت و شعورش بالاتر از این بود که با هرکسی باشه پشتـــــ اینـــــ بغضــــ بیـــــدی
نشستـــــه که خیـــــال میکـــــرد بــــا اینــــ بــادهـــا نمیــــلرزد... دَر عـَـجـَبــَـــم !!
چــِـه کـَسی برای ِ عـِشق بــآزی ِ مــَن شعر ِ اَتل مَتل خــوآند…؟؟؟ که پآیتـــ رآ به رآحتی از زندگیم وَرچـیــدی…؟ کل دنيـــآ رآ هـــم کـــه دآشتــه بآشــی . . . بــآز هــــم دلتــــ ميخــوآهــــد . . . بعضــی وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــی وقتهـــآ . . . بـــرآی يـکــــ لحظــــه هـــم کـــه شـــده . . . همــــه دنيـــآی يـکــــ نفــــر بآشــی. . . |
|
|